زینب جونزینب جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
هم نفس شدنمونهم نفس شدنمون، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 7 سال و 11 روز سن داره

مادرانه های من برای فرزندانم ...

42- دختر دایی شدم هورااا

1394/11/27 23:43
نویسنده : مامان نی نیا
432 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستای گلمون 

ببخشید که دیر به دیر اپ میکنیم . دختر نازم این روزا حسابی شیطون شده و همش باید دنبالش بدوییم ...

سلام عزیز دل مامان امروز ساعت 4 بعد از ظهر کیامهر کوجولو پسر عمه کوچیکه دنیا اومد و شما از تک بودن در اومدی عشقم و همبازی پیدا کردی . 

هفته ی گذشته شما حالت بد شده بود و تب داشتی . ی ویروس بی ادب کلی اذیتمون کرد و شما عشق مامان اشتها نداشتی و بیحال بودی و اب شدی عزیزم ولی خدا رو شکر دو سه روزه که حالت خوبه خوبه و دوباره مثل قبل شیطون و بلا شدی فدای شیطونیات بشم من...

زینب عزیزم از کارای جدیدت بگم دخترم .

شما یاد گرفتی قهر کنی .. بله درست شنیدی تا با کارت مخالفت میشه خودتو به زمین میندازی و گریه میکنی نمیدونم از کجا یاد گرفتی ... ان شاالله زود فراموش کنی جون اصلا دوست ندارم لوس باشی دختر خوشگلم ... البته وقتی گرسنه ای این شیطونیات بیشتره و وقتی سیری خیلی خانومی فدات شم

همه افراد رو به اسم اد ada صدا میزنی بلند و رسا . 

به رو بسیار زیبا و خواستنی میگی هر وقت نیگی به میخوام بخورمت . اب که بخوای پشت سر هم داد میزنی ابه ابه و تا وقتی بهت اب ندن تکرار میکنی 

نماز میخونی مهر میذاری و رکوع میری و بعدش بلند میشی و به کمرت قوس میدی و میگی ابر ... 

پاتو بگیر به بالا

دندونت کو

موهاتو شونه کن

چشمک بزن

بای بای کن

سلام کردی

نینای کن

سینه بزن

بخواب

اتل متل بازی کنیم

کلاغ پر کنیم

جملاتیه که بلافاصله انجامشون میدی

وقتی پوشکتو عوض میکنم به پوشکت اشاره میکنی و میگی دیش دیش و دستتو تکون میدی

جدیدا خودت میخوای غذا بخوری اونم با قاشق ... قاشق تق تق به ظرف میکوبی

 بخاری و چای و قابلمه رو که میبینی فوت نیکنی و سرتو تکون میدی . 

تلفن حرف میزنی 

ده dah  کلمه جدیدیه که خیلی استفاده میکنی . 

دنبال وسایل ممنوعه میگردی تا ما بیایم دنبالت و ازت بگیریم . بدو بدو فرار میکنی و ریز ریز میخندی 

فهمیدی انتن تلویزیون از وسایلیه که نباید دست بزنی و وقتی ما فیلم میبینیم و حواسمون به شما نیست میری بکشیش اگه بگیم نکن نکن میکشی و فرار میکنی اگه چیزی نگیم میای کنار خیلییییی بلاییی عسلم

سمت جدیدت مبارک دختر خوشگلم دلم برای روزای اول دنیا اومدنت و حتی روزایی که تو شکمم بودی حسابی تنگ شده روزهای بی بازگشت و زیبای زندگی من 

عاشقتمممم فرشته ی خونه ی ما

من و بابایی عاشقتیمممم

دوستای گلم شرمنده که عکس نمیذارم من با گوشی بلد نیستم حجم عکس و کم کنم اگه تجربه دارید به من بگید ممنون میشم .

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فرزانه
7 اردیبهشت 95 12:37
سلااااااااااااااام کجااااااایییییی؟ چرا گوشیت همش می گه در دسترس نیست؟؟ اینجا هم که نیستی!!! آدرس اینجا را هم گم کرده بودم. اینقدر تو نت سرچ زدم تا عکس زینب را پیدا کردم و اومدم. یه خبری چیزی بده. ما انشاالله 17 اردیبهشت میریم مشهد. شما نمیایید؟؟