36- اندر احوالات 6 ماهگی
سلام گل دخترم ااز اون روزی که از مشهد برگشتیم شما خیلی شیطون تر شدی فدات شم..
جیغ میزنی اه اه میکنی تا رو زمین میذارم دمر میکنی تو حالت دمر دور خودت می چرخی چند بار غلت می زنی ...عروسکاتو میگیری دستت و پرتشون می کنی باز میخوای بگیری
عزیزم این روزا صبح ساعتای 9 بیدار میشی برات شیره ی بادوم یا حریره یا سرلاک و بادوم درست می کنم و شما هم میخوری ...بعد پوشک رو عوض می کنم و بدنت رو روغن مالی می کنم و ماساژ می دم و ورزش میکنی و باز میخوابونمت....یک ساعتی میخوابی و بعد که بیدار میشی با هم بازی می کنیم سوپ برات درست میکنم و ساعت 2 بهت میدم. سوپ رو با کره خیلی خوب میخوری ... بعد از خواب عصرت برات یا سیب یا هویج یا کدو پوره میکنم و آخر شب هم شیره بادوم میدم که راحت بخوابی.
هفته ی پیش واکسن زدی روز اول درد داشتی ولی روزاس بعد خوب بود .. الحمدلله تب هم نکردی ....
زیر لثه ی قشنگت یه سفیدی دیده می شه .دستم رو که روش می کشم سفته ...انگار اولین مرواریدت داره رونمایی می کنه....
برای آش دندون تصمیم گرفتم یک شب تو ماه رمضون درست کنم و برای همسایه ها ببرم...
چکاب ماهگیت :وزن 8100
قد66
دور سر 46
من و بابایی عاشقتیمممممممم فدات شم