26 - 1ماهگیت مبارک عشقمممممممممم
سلام دختر نازمممممممم
مامانی به همین زودی یه ماه و سپری کردیم قشنگم ...
یه ماه پر از اتفاقای جورواجور...
روزای اول که تشخیص زردی برات دادن و دو سه روز تو خونه فوتوتراپی کردیم ... روزای خیلی بدی بودن ... همش به این فکر میکردم تو که فقط لخت زیر این دستگاه خوابیدی و نه لوله ای بهت وصله نه هیچی من اینقدر عذاب میکشم بیچاره اونایی که جگر گوششون تو دستگاهه و کلی چیزی بهش وصله...
خدا برا هیچ کس نیاره .. ان شالله هر نی نی دنیا میاد سالم باشه .. امین...
بعدش که بهتر شدی اکنه شیرخوارگی در اوردی که باز یه نگرانی جدید بود ... البته اقاجان(بابای من) که دکترن گفتن چیزی نیست ولی از اون طرف هی مامان بابا نگران بودن و منم نگران میشدم ... خلاصه که روزای سختی بود ...
شبا خیلی دختر خوبی هستی خدا رو شکر ... دو سه بار برا شیر خوردن بیدار میشی و بعد باز میخوابی ... صبحا از ساعت 5 بیداریت شروع میشه و تا 10 -11 بیداری و باز میخوابی تا شب ... شب ساعتای 6بیدار میشی و تا 12 بیداری ...
قشنگ به حرفا گوش میدی و عکس العمل نشون میدی ... بعضی وقتا با چشمات دستامونو دنبال میکنی ... وقتایی که بغلم شیر میخوری خیره میشی به صورتم ... باهات حرف میزنم گوش میدی و شیر نمیخوری...
بابایی باهات بازی میکنه میخندی براش ... حسابی دلبری مکینی...
سرتو برای زمان کوتاه میتونی نگه داری ولی خدا نیاره که ولش کنی و محکم فرود میای تو سینه بابا که چون لاغره دردت میگیره و یکدفعه صدات میره بالا ...
الانم رو مبل برا خودت دست و پا میزنی الانه که خسته شی و صدات در بیاد ... تا قبل از اینکه صدات دربیاد من بیام پیشتون ...
پ .ن : خیلی دوست دارم عکسای عسلمو بذارم ولی ارور میده ... نمیدونم حجمش زیاده یعنی؟ چطوری باید کم کنم؟
پ.ن 2 : ممنون از راهنمایی دوستان ...