زینب جونزینب جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره
هم نفس شدنمونهم نفس شدنمون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 7 سال و 28 روز سن داره

مادرانه های من برای فرزندانم ...

38_ یواش یواش و بی صدا، شدم قاطی کباب خورا

1394/6/20 22:19
نویسنده : مامان نی نیا
507 بازدید
اشتراک گذاری

انار دونه دونه 

دختری دارم دردونه

قشنگ و مهربونه

انار دونه دونه 

سه چهار روزه که زینب

گرفتار دندونه

انار دونه دونه

توی دهان زینب

یه گل زده جوونه

گل چیه مرواریده

مثل طلا سفیده

سلام دختر قشنگم ببخشید که دیر اومدم ماشاالله اونقد شیطون شدی که همش باید بدویم دنبالت ... امروز حسابی خستم و پام درد میکنه شما خودت خسته نمیشی مامان؟

دیروز داشتم شیرت میدادم متوجه دندون قشنگت شدم ... سه چهار ماهه منتظرم ... بالاخره مرواریدت خود نمایی کرد. الهی بمیرم برات خیلی درد داری دیشب تا صبح ناله کردی فکر کنم دندون بعدی تو راهه

امشب از خدا برات یه شب آروم آرزو میکنم گل من

دو ماهی هست که چهار دست و پا میری یه ماهم هست که از پله بالا میری یک بارم از رو سه تا پله قل خوردی پایین که خدا رو شکر چیزی نشد

این روزا از هر چیزی که فکر کنی میگیری و بلند میشی .. حتی ننو آویزون ... رو روئک  و ...

بابا آب میگی ماما هم وقتی ناراحتی میگی فدات شم که آرامش رو با من بدست میاری... صدای اذان هم که میشنوی ابر فتحه رو ب میگی یعنی الله اکبر

این روزا تا دلت بخواد از پشت میفتی و من دلم کباب میشه ولی کاری هم نمیتونم کنم .... 

خیلی شیرین شدی موش میکنی دست میزنی با یه حالت قشنگگگگ 

دیگه غذا میخوری ... خیلی خوب و با اشتها... 

چند روزه میرم کلاس رانندگی و شما پیش مامان جون خاله و دایی میمونی خیلی دختر خوبی هستی ... خدا رو شکر

خاله میبره پارک و تاب بازی میکنی 

17 بردمت بهداشت :

وزن 9 کیلو

قد 73سانت

دور سر 46.2

ماما ها راضی بودن خدا رو شکر

من و بابایی عاشقتیمممممممم 

 

پسندها (1)

نظرات (0)