22- دختر من ناز داره ...
سلام گل دختر قشنگم خوبی زینب جون؟
جونم براتون بگه که شما هنوز تو شیکم مامانی تشریف دارید و هنوزروی ماهتونو نشون عالم ندادید...
من و بابایی هم سر کارگذاشتید حسابی ... هر روز دکترو ...
خلاصه برنامه ی همه رو بهم ریختی خانوم طلا ... مامان بابا قرار بود یه هفته بعد دنیا اومدن شما بیاد که من بتونم یه هفته خونه مامانم باشم تا خوب شم ولی از بس شما دیر کردی اونا امشب راه می افتن منم که نمیتونم بگم نیان ...
حالا این هیچی عمه و شوهرعمه ات هم سه شنبه قراره بیان ... وای مامانی من اصلا دوست ندارم وقتی حالم بده نامحرم منو ببینه ... خدا بخیر کنه ...
بابایی هم تو دو راهی مونده هم دلش میخواد بره کربلا هم دلش اینجاست ... خلاصه که مامانی خیلی بلایی..
جونم برات بگه دیشب کمرم هی تیر میکشید خفیف صبح با بابایی رفتیم دکتر نوار قلب و معاینه ... همه چی خوب بود برامون سونو نوشتند تا اب دورتم اندازه بگیرند و مطمئن بشند ... مامانی شما ماشالله هفته به هفته داری سنگین تر میشی مامانی به منم فکر کن باشه؟
شما امروز 3716 گرم بودی ... براساس اولین سونو شما الان 39 هفته هستی ولی براساس LMP40 هفته و 5روزته ... دکتر گفتن یه هفته دیگه وقت داری ... ولی سه شنبه دوباره برم که وضعیت رو ببینن ...
فعلا خدا رو صد هزار مرتبه شکر حال هر دومون خوبه ...
من و بابایی عاشقتیممممممممممممممممممم