33 - شعر کودکانه
سلام زینب طلا
مامانی همونطور که فهمیدی مامانت عاشق شعر خوندنه و به لطف خاله کوچولو شعرای زیادی بلده خدا رو شکر ...
تصمیم گرفتم شعرایی که برات میخونم رو اینجا ثبت کنم که بعدها بخونی و فراموش نکنی و شاید به درد کسی هم بخوره .....
این شعر و هر وقت میریم حمام برات میخونم و شما هم آوازش میخونی و کیف میکنی...
کوچولوی خونه / اینو میدونه/موقع دوش گرفتن / نگیره بهونه
با لیف و صابون /فقط همینه/ رعایت بهداشت عزیزم/دستور دینه
میری زیر دوش/بشور سر و گوش / همه میگن تمیز شدی /کوچولوی باهوش
کوچولوی ریزه / ریزه ی میزه / نمیگه که شامپو نزنین / چشام میسوزه
حالا وای وای وای وای وای وای
این شعر و وقتی یه کوچولو سرما میخوری ... خدا رو شکر تا الان عمقی سرما نخوردی فدات شم
همگی با هم دسته جمعی رفته بودیم به گردش
عروسک ناز و خوشگلم انگاری بوده سردش
گفتم بهش چیزی بپوش حرفمو گوش نکردش حرفمو گوش نکردش
عروسک من سرما خورد با عطسه هاش سرمو برد
گریه میکرد غروغر، منو نبرین به دکتر
دکتر گولم میزنه منو آمپولم میزنه
مگه منو دوست نداری، چرا گریمو در میاری
من از دکتر میترسم، خوب میشه تا فردا عطسم
آمپول و دوا نمیخوام با شما دکتر نمیام
عطسه عطسه
و بعد میخونم
دکتر چه مهربونه / درد منو میدونه
با شادی و با خنده / زخم منو میبنده
میگه مریض کوچولو / کوچولوی موچولو
برو بخواب تو خونه / دوای تو همینه
تا که بشی سلامت / خوشحال و شاد و راحت
به شرط حیات ادامه دارد...